حكم طلاق ثلاثه در قرآن و سنت


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
بازدید : 9255
نویسنده : aman

 آنچه می خوانید نظر رسمی فقهی سایت نیست بلکه تحقیقی است که باید دوستان حنفی روی آن اندیشه نمایند و چالشهای آن را در نظر گیرند . هریکی از دوستان اگر جوابیه و یا نظری در این موضوع دارند اگر ارسال دارند در تحت این مقاله درج خواهد شد ( مدیریت سایت مکتب حضرت سمیه )

 

حكم طلاق ثلاثه در قرآن و سنت:

از آن‌جايي كه خداوند انسان را موجودي اجتماعي آفريده و نيكبختي و آرامش او را در زندگي اجتماعي قرار داده، همراه بودن با اجتماع و زندگي اجتماعي يكي از نيازهاي مهم واساسي انسان‌هاست، بنابراين خداوند در قرآن و پيامبر در سنت برنامه‌ها و قوانين مورد نياز يك زندگي سالم را براي ما مقرر كرده‌اند تا بتوانيم در گرو خانواده زندگي آرام توأم با سعادت و نيكبختي داشته باشيم و با جرأت مي‌توانيم ادعا كنيم كه بهترين و فراگيرترين برنامه‌ها براي يك زندگي آرام برنامه‌هايي است كه خدا و رسول براي بشر پيشنهاد كرده‌اند و بدون عملي نمودن قوانين قرآن و سنت صحيح، بشر نمي‌تواند به سعادت و نيكبختي دست يابد، بعنوان مثال براي اثبات ادعايمان مي‌توانيم به بحران هويت در دنيا و انواع بيماري‌‌هاي صعب العلاجي كه ناشي از روابط جنسي نا مشروع از ديدگاه قرآن و سنت است؛ اشاره كنيم و ترديدي نيست كه تشكيل خانواده و ازدواج به شيوه‌اي كه در دين اسلام است عالي‌ترين برنامه‌ي زندگي اجتماعي براي بشر است و اين تنها يك ادعا نيست بلكه مقايسه‌‌ي قوانين ازدواج و طلاق از ديدگاه اسلام و ديگر اديان و باورها اين واقعيت را به روشني اثبات مي‌كند. و برتري نظام خانوادگي اسلامي را بر نظام‌‌هاي تشكيل خانوادگي به اثبات مي‌رساند.

بدون ترديد خانواده امن‌ترين و مقدس‌ترين پناه‌گاهي است كه همه‌ي انسان‌ها بدان نيازمندند، اگر خانواده‌اي تشكيل مي‌شود در واقع پناه‌گاه امني براي افرادي چند ساخته مي‌شود و همين‌طور اگر خانواده‌اي از هم بپاشد، پناه‌گاهي از بين رفته و افرادي كه گاهي تعدادشان تا ده نفر مي‌رسد، بي‌خانمان و آواره مي‌شوند؛ بنابراين خداوند متعال بوسيله‌ي اسلام بهترين و ساده‌ترين شيوه‌ي تشكيل خانواده را براي بشر مشروع قرار داده و در قرآن آياتي وجود دارد كه در آن‌ها به ازدواج دستور داده شده و نيز خداوند متعال طلاق را مشروع قرار داده تا اگر زندگي دو نفر ممكن و مناسب نبود بتوانند از يك‌ديگر جدا شوند و زندگي دل‌خواهي براي خود تشكيل دهند. در قرآن و سنت راه جدايي دو نفر به چهار صورت آمده كه هر يك احكام بخصوصي  دارد:

1- در صورتي كه مرد و زن به اين نتيجه رسيدند كه نمي‌توانند با هم زندگي كنند، مرد مي‌تواند زنش را پس از پاك شدن از عادت ماهيانه در طهري كه با او همبستر نشده يك طلاق بدهد، و براي دادن طلاق دوم در طهري ديگر صبر كند. قرآن با اشاره به همين نوع طلاق مي‌گويد: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ»: (طلاق [مشروع و جايز] دو مرتبه است).

و نيز خداوند مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ...»: (اي پيامبر هر گاه خواستيد زنان‌تان را طلاق دهيد، آنان را در عده‌ي‌شان – طهري كه زن از عادت ماهيانه پاك شود و با آنان همبستري  صورت نگرفته باشد- طلاق دهيد...)

2- دومين نوع طلاق مشروع خلع نام دارد.- خلع به طلاقي گفته مي‌شود كه زن با توجه به طبيعت شخصي‌اش و يا ديگر مشكلات اجتماعي كه موجب مي‌گردد زن نخواهد با شوهرش زندگي كند، زن مهريه و حقوقي كه دارد به مرد مي‌بخشد و از او جدا مي‌گردد. در اين طلاق مرد حق رجوع ندارد و به اين نوع طلاق فديه نيز گفته مي‌شود.

3- نوع ديگر طلاق، طلاقي است كه لعان نام دارد، لعان به طلاقي گفته مي‌شود كه مرد زنش را متهم به عمل منافي عفت كند (زنا) مي‌كند و زن انكار مي‌نمايد، و در خصوص قاضي هر يك چهار بار مي‌گويد: لعنت خدا بر من اگر دروغ بگويم...) وپس از لعان، مرد و زن براي هميشه از هم‌ديگر جدا مي‌شوند.

4- چهارمين نوع طلاق، طلاقي است كه مرد پيش از همبستر شدن همسرش را طلاق مي‌دهد، در اين صورت نيز مرد حق رجوع ندارد و نمي‌تواند با اين همسر مطلقه‌اش ازدواج كند مگر زماني كه آن زن با مردي ديگر ازواج كند و بطور طبيعي بوسيله ‌طلاق يا مرگ از شوهرش جدا شود،آن گاه مي‌تواند با او ازدواج كند.

با انواع چهارگانه‌ي طلاق در قرآن آشنا شديم و دانستيم كه احكام طلاق در چهار نوع در قرآن ذكر شده است و فقط مرد در صورت اول مي‌تواند به همسرش رجوع كند و همان‌طور كه حكم سه نوع ديگر ثابت است و غير قابل تغيير، نوع اول نيز ثابت است نبايد تغيير داده شود.

شايان ذكر است كه خداوند متعال به مرد اين حق را نداده كه به يكبار، دو يا سه طلاق بدهد يا در حيض و يا در طهري كه با زنش همبستر شده طلاق دهد و مرد حق دارد در صورت تمايل به طلاق، فقط در هر طهر(ماه) يك طلاق بدهد و ناگفته پيداست كه مصلحت انسان‌ها و جوامع بشري در همين نوع طلاق است، و بدون ترديد روشي غير از اين، موجب ضايع شدن حقوق زوجين مي‌گردد.

نوشته‌اي را كه پيش روي داريد، بحثي تحقيقي درباره‌ي عدم وقوع سه طلاق به يكبار و در يك عده است كه شمس‌الدين محمدبن ابوبكر معروف به ابن قيم جوزي در كتابش بنام «إغاثه اللهفان في مصائد الشيطان» جلد اول از صفحه‌ي 425 به بعد با شيوه‌اي عالمانه اين مسئله را از قرآن، سنت، قياس صحيح، مصلحت انسان و ديدگاه پيشوايان بررسي نموده و ثابت كرده كه سه طلاق به يك بار، يك طلاق واقع مي‌گردد، همان‌طور كه در زمان رسول‌الله و ابوبكر و آغاز خلافت عمر به همين صورت بوده است.

و در اين كتابچه مي‌خوانيد كه بسياري از صاحب نظران مذاهب چهارگانه اهل‌سنت بر اين عقيده بوده‌اند كه سه طلاق به يك بار يك طلاق واقع مي‌گردد.

گفتني است كه: در مذهب امام ابوحنيفه، مالك و احمد بن حنبل رحمهم‌الله سه طلاق به يك بار بدعت است و رسول‌اللهs  مي‌فرمايد: «‌...كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَكُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ»: (هر بدعتي گمراهي است و فرجام هر گمراهي آتش جهنم است).«نسائي»

و از آن‌جايي كه طلاق مسئله‌اي مهم، حساس و سرنوشت ساز است، بايد تمام كساني كه طرف سوال مردم هستند با تحقيق و بررسي  دقيق نظر بدهند. اميد است اين نوشته  براي همگان مفيد واقع گردد و از خداوند متعال مي‌خواهيم از ما بپذيرد!

شايان ذكر است كه در اين ترجمه از نسخه‌هاي مختلف اغاثه اللهفان با تحقيق:

الف- حامد الفقي

ب- بشيرمحمد  عيون

ت- محمد عفيفي، استفاده شده است.

و در تحقيق برخي مطالب و تخريج احاديث و آثار از كتاب‌هاي مختلفي استفاده کرده‌ایم كه در پاورقي به منبع مورد نظر اشاره شده است.

در اين جا لازم مي‌دانم اهل تحقيق بويژه علما را به كتاب ارزشمندِ علامه ابي العز حنفي «التنبيه علي مشكلات الهداية»ج3 از صفحه‌ي 1291 به بعد كتاب الطلاق ارجاع دهم كه اين بحث را بصورت علمي بررسي كرده است.

مقدمه‌ي مترجم

 

 

روش صحيح طلاق در اسلام چگونه است؟

بايد دانست، هر كس در طلاق تقوا پيشه كند و چنان طلاق دهد كه الله و رسول دستور داده و برايش جائز قرار داده است، خداوند او را از تمام چيزها بي نياز مي‌‌گرداند به همين دليل خداوند پس از بيان حكم طلاق مي‌‌فرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»: (هر كس از الله بترسد و پرهيزگاري پيشه كند، خداوند راه نجات [از هر تنگنايي] را براي او فراهم مي‌‌سازد).«طلاق/2»

اگر عموم طلاق دهندگان تقوا پيشه كنند، قطعا خداوند قيد و بندها و محدوديت‌‌ها را از آنان دور و از نيرنگ‌‌ها و حيله‌‌‌ها بي‌نيازشان مي‌‌كند. طلاقي كه خداوند آن را در شريعت جايز قرار داده به اين صورت است كه هر مردي بخواهد زنش را طلاق دهد بايد، در طهري كه در آن با همسرش نزديكي نكرده يك طلاق بدهد، و پس از آن صبر كند تا عده‌اش تمام شود و اگر برايش محقق شد كه بهتر و شايسته است كه زنش را نگه دارد، در همان ايام عده‌اش مي‌‌تواند با عقد و نكاح جديدي، او را به خانه‌اش بياورد و اگر مرد، ديگر قصد زندگي با او را نداشته باشدآن زن مي‌‌تواند با كسي ديگر ازدواج كند و هر كس چنين كند (بدين شيوه طلاق دهد) پشيمان نمي‌شود و ديگر نيازي به حيله نيرنگ براي بازگرداندن همسر به خانه ندارد، به همين دليل ابن عباس به مردي كه زنش را صد طلاق داده بود گفت:‌ خدا را نافرماني كردي، زنت از تو جدا شده است، تقوا پيشه نكردي تا خداوند برايت راه نجاتي قرار دهد.

سعيد بن جبير مي‌‌گويد: مردي پيش ابن عباس آمد و گفت من زنم را هزار طلاق داده‌ام!! ابن عباس گفت: با سه طلاق زنت از تو جدا شده و باقيمانده براي تو گناه به حساب مي‌‌آيد و آيات الهي را به مسخره گرفته‌ام!!؟

مجاهد مي‌‌گويد: پيش ابن عباس بودم كه مردي آمد وگفت من زنم را سه طلاق داده‌ام ابن عباس سكوت كرد تا جايي كه گمان كردم زنش را به او باز مي‌‌گرداند و پس گفت هر يك از شما مي‌‌رود و حماقت مي‌‌كند بعد مي‌‌آيد و مي‌‌گويد:يا ابن عباس، يا ابن عباس. خداوند مي‌‌فرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»: (هر كس از الله بترسد و پرهيزگاري پيشه كند، خداوند راه نجات [از هر تنگنايي] را براي او فراهم مي‌‌سازد). اما تو از الله نترسيدي، راه نجاتي براي تو نمي‌يابم، پروردگارت را نافرماني كردي، زنت از تو جدا شده است).[1]

نسائي از محمود بن لبيد روايت مي‌كند: «أُخْبِر رَسُول اللَّه صَلَّى‌اللَّه‌عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ رَجُل طَلَّقَ اِمْرَأَته ثَلَاث تَطْلِيقَات جَمِيعًا، فَقَامَ غَضْبَان، ثُمَّ قَالَ: أَيُلْعَبُ بِكِتَابِ اللَّه وَأَنَا بَيْن أَظْهُركُمْ؟ حَتَّى قَامَ رَجُل فَقَالَ: يَا رَسُول اللَّه أَلَا أَقْتُلهُ؟»:[2] (به پيامبر خبر داده شد كه مردي زنش را به يك بار سه طلاق داده است، پيامبر خشمگين شد و برخاست و گفت: آيا كتاب خدا بازيچه قرار مي‌‌گيرد در حالي كه من در ميان شما هستم؟! تا جايي كه مردي برخاست و گفت: اي رسول خدا او را نكشم؟)

آثار فوق كاملا با قرآن موافق و مطابق است زيرا خداوند طلاق را جايز قرار داده كه در دو مرتبه و به صورت جداگانه داده شود. و هر گز جايز قرار نداده كه سه طلاق به يك بار داده شود، خداوند مي‌‌فرمايد: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ»: (طلاق دو مرتبه است).« بقره/228»

بررسي معنا و مفهوم: « مَرَّتَانِ »

كلمه‌ي «مَرَّتَانِ» در زبان عربي و معناي آن در زبان ديگر ملل چيزي جز اين نيست كه يك مرتبه پس از مرتبه‌ي ديگر باشد، و اهل تحقيق مي‌توانند قرآن را از اول تا آخر بررسي كنند تا يقين كنند كه فقط همين معناي «مَرَّتَانِ» است و بس.

و سنت رسول‌الله و كلام قريب به اتفاق عرب‌‌ها مؤيد همين مطلب است. و شبيه اين آيه، آياتي ديگر نيز در قرآن وجود دارد: مي‌فرمايد: «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ»: (بزودي آنان را دو مرتبه عذاب مي‌كنيم).« توبه/101»

و مي‌فرمايد: «أَوَلا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ»: (آيا نمي‌بينيد كه در هر سال آنان را يك تا دو مرتبه در فتنه مي‌اندازيم).«توبه/126»

و مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمْ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»: (اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، بايد برده‌گان شما و كودكان‌تان كه به حد بلوغ نرسيده‌اند- ولي مسايل جنسي، عورت و غيره را تشخيص مي‌دهند- به هنگام ورود به اطاق خواب شما [مرد و زن] در سه وقت اجازه بگيرند).«نور/57»

سپس خداوند متعال «ثَلَاثَ مَرَّاتٍ» را به اوقات سه‌گانه تفسير مي‌كند، شواهد اين مطلب زياد است. و خدوند متعال مي‌فرمايد: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ.... الي قوله فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ...»: (طلاق دو مرتبه است، پس از آن يا بخوبي او را نگه داريد و يا به نيكي رهايش كنيد و پس از سومين طلاق ديگر براي‌تان حلال نيست، تا اين كه با شوهري ديگر ازدواج كند [و بطور طبيعي جدا شوند]...).« بقره230-229»

و «تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ» مرتبه‌ي  سوم است. يعني: باز گرداندن به زندگي يا جدايي و طلاقي كه خداوند سبحان در قرآن مشروع قرار داده، به اين صورت است كه يكي پس از ديگري باشد.

طلاق مشروع چگونه و در چه زماني واقع مي‌شود؟

در زمان رسول‌الله و ابوبكر و آغاز خلافت عمر اگر مردي همسرش را به يكبار طلاق مي‌داد يك طلا بحساب مي‌آمد. و در اين باره دو حديث صحيح وجود دارد كه يكي را امام مسلم در صحيحش و ديگري را امام احمد در مسندش روايت كرده‌اند:

امام مسلم، از ابن عباس روايت مي‌كند كه: «كَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ وَسَنَتَيْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةً فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّاسَ قَدْ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ لَهُمْ فِيهِ أَنَاةٌ فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ فَأَمْضَاهُ عَلَيْهِمْ»: (سه طلاق به يك بار در زمان رسول‌الله، ابوبكر و دو سال اول خلافت عمر يكي بحساب مي‌آمد، پس از آن عمر گفت: مردم در مسئله‌اي كه براي‌شان فرصت داده شده شتاب زده عمل مي‌كنند، اگر اين را به اجرا در آوريم چه مي‌شود-يعني: هر كس زنش را در يك مرحله سه طلاق داد برايش سه طلاق حساب كنيم- و سپس اين حكم را اجرا نمود).[3]

و در صحيح مسلم روايتي از طاووس نيز هست كه ابوصهبا به ابن عباس گفت: «هَاتِ مِنْ هَنَاتِكَ أَلَمْ يَكُنْ الطَّلَاقُ الثَّلَاثُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ وَاحِدَةً فَقَالَ قَدْ كَانَ ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي عَهْدِ عُمَرَ تَتَايَعَ النَّاسُ فِي الطَّلَاقِ فَأَجَازَهُ عَلَيْهِمْ»:[4](از اخبار و روايات ناگفته‌اي كه داري بگو، آيا طلاق ثلاثه در زمان رسول‌الله و ابوبكر يكي بحساب نمي‌آمد؟ گفت: آري چنين بود، اما در زمان خلافت عمر مردم در طلاق دادن شتاب نمودند، لذا عمر اين حكم را بر آنان اجرا كرد).

ابوداود روايت مي‌كند كه: مردي بنام ابوصهبا كه از ابن عباس زياد سوال مي‌كرد، به او گفت: آيا نمي‌داني مردي كه همسر «غير مدخول بها»ي خود را به يكبار سه طلاق مي‌داد در زمان رسول خدا و ابوبكر و آغاز خلافت عمر يكي حساب مي‌شد؟ ابن عباس گفت: آري اگر مردي همسري را كه هنوز با او همبستر نشده بود سه طلاق مي‌داد در زمان رسول خدا و ابوبكر وآغاز خلافت عمر يكي بحساب مي‌آمد، وقتي عمر ديد مردم در امر طلاق شتاب مي‌كنند اين حكم را در مورد آنان اجرا نمود).[5]

در اين روايت لفظ «غير مدخول‌بها»[6] آمد به همين دليل اسحاق‌ بن راهويه و تعدادي ديگر از پيشينيان گفته‌اند: حكم سه طلاقي كه يكي بحساب مي‌آمده در «غير مدخول بها»: (زني كه هنوز با او همبستري نشده و باكره است) بوده است. اما در روايت ديگر لفظ غير مدخول‌بها وجود ندارد به همين دليل امام مسلم آن را ذكر نكرده است.

و اين روايت را سه نفر از ابن عباس روايت كرده‌اند كه عبارتند از:

1- طاووس كه بهترين فردي است كه از ابن عباس روايت نقل كرده است

2- ابوصهباي عدوي

3- ابو الجوزاء كه روايتش را حاكم در المستدرك آورده است.

روايت حاكم به اين شرح است: «قَالَ أَبُو الْجَوْزَاءِ لاِبْنِ عَبَّاسٍ أَتَعْلَمُ أَنَّ الثَّلاَثَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- كُنَّ يُرْدَدْنَ إِلَى وَاحِدَةٍ وَصَدْرًا مِنْ إِمَارَةِ عُمَرَ قَالَ نَعَمْ.»: [7](ابوالجوزاء به ابن عباس و گفت: آيا مي‌داني كه سه طلاق به يكبار در زمان رسول‌الله يكي بحساب مي‌آمد؟ ابن عباس گفت: آري).[8]

در هيچ يك از روايات‌‌هاي طاووس از ابن عباس لفظ قبل از همبستر شدن نيامده و فقط طاووس آن را از ابوصهباء از ابن‌عباس حكايت كرده است كه ابن عباس در پاسخ سوال او اين‌گونه جواب داده است، شايد حديث سه طلاق به يك بار به ابوصهباء به اين صورت رسيده كه در مورد زن «غير مدخول بها» بوده است. لذا او همان‌طور كه فهميده بوده گمان مي‌كرده، سوال كرده است. بهمين دليل در اين روايت-در صورت صحيح بودن كه صحيح نيست- مفهومي بي‌اعتبار وجود دارد چون قيدِ در جواب در برابر قيدِ سوال آمده است لذا مفهومي امثال اين اعتبار ندارد!

اما اگر سوال مقيد نباشد و پاسخ دهنده قيد بياورد مفهوم آن معتبر خواهد بود، اين همانند آن است كه از رسول خدا درباره‌ي حكم موشي كه در روغن بي‌افتد سوال شد در پاسخ فرمود:«إِذَا وَقَعَتْ الْفَأْرَةُ فِي السَّمْنِ فَأَلْقُوهَا وَمَا حَوْلَهَا وَكُلُوهُ»: (هر گاه موشي در روغن افتاد، موش و روغن اطرافش را دور بريزيد و روغن را بخوريد).[9] اين در حالي است كه اين حكم مخصوص روغن نيست – اما چون سوال مقيد است لذا پيامبر مقيد جواب داده است-

خلاصه‌ي سخن اين كه: در صورت صحيح بودن روايت ابوصهباء، زن‌ «غير مدخول بها» يكي از زنان مطلقه است و اگر در يك حديث زنان بصورت مطلق و در حديث ديگر بصورت مقيد ذكر شود، بين دو حديث تعارضي نيست.[10]

در سه طلاق به يك بار حق رجوع براي مرد محفوظ است:

حديث ديگري كه در اين مورد ابوداوود در سنن خود روايت كرده به اين شرح  است: قال: حدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَالِحٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي بَعْضُ بَنِي أَبِي رَافِعٍ مَوْلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ عِكْرِمَةَ مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: طَلَّقَ عَبْدُ يَزِيدَ أَبُو رُكَانَةَ وَإِخْوَتِهِ أُمَّ رُكَانَةَ وَنَكَحَ امْرَأَةً مِنْ مُزَيْنَةَ فَجَاءَتْ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ مَا يُغْنِي عَنِّي إِلَّا كَمَا تُغْنِي هَذِهِ الشَّعْرَةُ لِشَعْرَةٍ أَخَذَتْهَا مِنْ رَأْسِهَا فَفَرِّقْ بَيْنِي وَبَيْنَهُ فَأَخَذَتْ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَمِيَّةٌ فَدَعَا بِرُكَانَةَ وَإِخْوَتِهِ ثُمَّ قَالَ لَجُلَسَائِهِ أَتَرَوْنَ فُلَانًا يُشْبِهُ مِنْهُ كَذَا وَكَذَا مِنْ عَبْدِ يَزِيدَ وَفُلَانًا يُشْبِهُ مِنْهُ كَذَا وَكَذَا قَالُوا نَعَمْ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَبْدِ يَزِيدَ طَلِّقْهَا فَفَعَلَ ثُمَّ قَالَ رَاجِعْ امْرَأَتَكَ أُمَّ رُكَانَةَ وَإِخْوَتِهِ قَالَ إِنِّي طَلَّقْتُهَا ثَلَاثًا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قَدْ عَلِمْتُ رَاجِعْهَا وَتَلَا { يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»[11]: (عبد ابن يزيد همسرش ام ركانه را طلاق داد و با زني از مزينه ازدواج نمود، سپس آن زن- زني كه از قبيله‌ي مزينه بود- پيش پيامبر صلي الله‌عليه‌وسلم آمد و گفت: اي رسول خدا ابو ركانه هيچ نيازي از نيازهاي جنسي من را برآورده نمي‌كند و آلت تناسلي‌اش همانند اين دسته‌ي مو است- دسته‌اي از موهايش را گرفت و به پيامبر نشان داد- غيرت رسول خدا به جوش آمد و عصباني شد لذا ركانه و برادرانش را صدا زد و به اهل مجلس گفت: يا مي‌بينيد كه اين‌ها چگونه مشابه فلاني‌اند؟ يعني مشابه عبد ابن يزيد پدر بچه‌ها و سپس هر يك از بچه‌ها را با نشانه‌هايي كه مشابه پدرشان بودند، به اهل مجلس توضيح داد كه اين‌ها فرزندان عبد ابن يزيد هستند).

اهل مجلس پيامبر را تاييد كردند، سپس پيامبر دستور داد، او را طلاق دهد. ابوركانه آن زن را طلاق داد، پيامبر فرمود به همسر سابقت رجوع كن! گفت: من او را سه طلاق داده‌ام-يك جا سه طلاقه‌اش كردم- پيامبر فرمود مي‌دانم با اين حال باز هم مي‌تواني رجوع كني و آيه‌ي «اي پيامبر زماني كه خواستيد زنان‌تان را طلاق دهيد، در عده‌ي‌شان طلاق دهيد».

در اين حديث تصريح شده كه پيامبر به ابوركانه دستور مي‌دهد كه به زنش رجوع كند در حالي كه در يك مرتبه او را سه طلاقه كرده بود.

از آيه‌ي «ياايها النبي...» و آيه‌ي بعد به صراحت ثابت مي‌گردد كه خداوند طلاقي را بر بند گان جايز قرار داده كه در عده داده شود و چون وقت تمام شدن عده نزديك شد مي‌تواند او را بخوبي نگه دارد و يا رهايش كند- طلاق دهد- و خداوند متعال طلاق را بگونه‌اي مشروع قرار داده كه براي انسان وسعت و آساني وجود داشته باشد؛ زيرا احتمال دارد طلاق دهنده پشيمان گردد و لازم است در آن صورت راهي به بازگشت باشد و گفتار خداوند بيانگر همين مطلب است آنجا كه مي‌فرمايد: «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا»: (نمي‌داني شايد خداوند پس از آن راهي بوجود بياورد). «طلاق/1»

پيامبر به عبد بن يزيد دستور داده كه رجوع كند و تلاوت اين آيه در ان شرايط براي استدلال كافي است.

پاسخ به يك شبه:

اگر گفته شود در سند اين حديث جهالت وجود دارد، و جهالت آن در آن قسمت از سند است كه مي‌گويد: «بعض بني ابي رافع» حديثي كه در سند آن جهالت وجود داشته باشد، قابل استدلال نيست.

پاسخ اين اعتراض از سه جهت قابل بررسي و تعمق است:

اول اين كه امام احمد در مسندش اين حديث را روايت كرده است: قال حدثنا سعد بن ابراهيم، حدثنا ابي عن محمدبن اسحاق قال: حدثني داود بن حصين عن عكرمه مولي ابن عباس عن ابن عباس قال: «طَلَّقَ رُكَانَةُ بْنُ عَبْدِ يَزِيدَ -أَخُو الْمُطَّلِبِ- امْرَأَتَهُ ثَلَاثًا فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ فَحَزِنَ عَلَيْهَا حُزْنًا شَدِيدًا قَالَ فَسَأَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَيْفَ طَلَّقْتَهَا قَالَ طَلَّقْتُهَا ثَلَاثًا فَقَالَ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِنَّمَا تِلْكَ وَاحِدَةٌ فَارْجِعْهَا إِنْ شِئْتَ قَالَ فَرَجَعَهَا»:[12](برادر ركانه فرزند يزيد، -برادر مطلب- زنش را در يك مجلس سه طلاق داد و پس از آن بشدت غمگين شد، پيامبر از او پرسيد همسرت را چگونه طلاق دادي؟ گفت: او را سه طلاقه كردم پرسيد در يك مجلس گفت: آري پيامبر به او گفت: فقط يك طلاق واقع شده، اگر مي‌خواهي رجوع كن، گويد: رجوع كرد).

امام احمد گويد: ابن عباس معتقد بود، كه مرد مي‌تواند در هر طهر(ماه) فقط يك طلاق بدهد.

اين حديث با حديث اول كه امام مسلم روايت كرده و هر دو حديث با حديث طاووس، ابوصهباء و ابوالجوزا كه از ابن عباس روايت كرده‌اند، موافق است. و طاووس و عكرمه آگاه‌ترين شاگردان ابن عباس هستند، زيرا عكرمه مولاي ابن عباس و بخاطر علمش هميشه همراه او بوده است و طاووس از افراد خاص او بوده كه بسياري اوقات همراهِ افرادي مخصوص پيش او مي‌رفته است و فتواي طاووس و عكرمه اين بوده كه سه طلاق در يك مجلس يك طلاق واقع مي‌شود. وچون از نظر ابن‌اسحاق اين حديث صحيح بوده، به موجب آن فتوا مي‌داده و مي‌گفت: «جهل السنة فيرد اليها»: (از سنت بي خبر بوده لذا همسرش به او برگردانده مي‌شود)-يعني: مي‌تواند رجوع كند)

شايان ذكر است كه همه‌ي راويان اين حديث به موجب اين حديث فتوا داده‌اند و به آن عمل كرده‌اند. و از ابن عباس در اين باره دو فتوا نقل شده است، كه طبق يك فتوايش براي تأديب و مجازات طلاق دهنده‌گان موافق نظريه‌ي عمر رضي‌الله‌عنه است و فتواي ديگرش طبق حديث مذكور سه طلاق به يك بار يك طلاق واقع مي‌شود.

«قَالَ أَبُو دَاوُد وَرَوَى حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ إِذَا قَالَ أَنْتِ طَالِقٌ ثَلَاثًا بِفَمٍ وَاحِدٍ فَهِيَ وَاحِدَةٌ»: (ابوداود مي‌گويد: حماد بن زيد از ايوب از عكرمه و او از ابن عباس[13] روايت مي‌كند كه هرگاه فردي به زنش به يك بار گفت سه طلاقي، يك طلاق بحساب مي‌آيد)[14].

دوم: جهالت حديث از تابعين است كه از فرزند مولاي پيامبر بوده‌اند كه كسي از آنان مشهور به دروغگويي نيست و اين داستاني است معروف و ثابت است و روايت داود ابن حصين متابع[15]اين روايت است و دلالت بر اين دارد كه داود اين حديث را حفظ كرده است.

سوم: به تنهايي به حديثي كه در سند آن «بعض بني ابي رافع» آمده اعتماد نشده بلكه ياد آور شديم كه داود بن ‌حصين و ابوصهبا نيز آن را روايت كرده‌اند، بنابراين وجود و عدم اين روايت بر صحت اين مطلب تاثير چنداني ندارد. به اين ترتيب حديث ابوداود كافي است و ابن اسحاق با «حدثني» كه بيانگر شنيدن مستقيم است، تهمت تدليس را بر طرف كرده است و گفتني است كه أئمه دقيقاً همين سند را  در حديث حد نصاب عريه‌ها[16] كه اندازه‌ي آن پنج وسق و يا كم‌تر از آن است، حجت و معتبر دانسته‌اند‌ و به مقتضاي آن عمل كردند. و با وجود مخالفت اين حديث با عموم احاديث صحيح، اين حديث را در منع فروش خرماي تري كه هنوز بر درخت است و مي‌خواهند آن را با خرماي خشك معامله كنند، قبول كرده و به آن عمل نمودند.

ظاهر آيات قرآن، اقوال صحابه، قياس و مصلحت انسان‌ها كدام نظريه را تاييد مي‌كند؟

فتواي بر مبناي اين دو روايت- عدم وقوع سه طلاق به يك بار- با ظاهر قرآن، اقوال صحابه، قياس و مصلحت انسان‌ها موافق است. اما ظاهر قرآن چنان است كه خداوند رجوع را براي مرد در هر طلاق، بجز طلاق زن غير مدخول بها و طلاق مرتبه‌ي سوم كه پس


:: برچسب‌ها: حكم , طلاق , ثلاثه , در , قرآن , و , سنت ,

مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتاب و نرم افزار اسلامی و آدرس ahlesonatladiz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 410
بازدید دیروز : 1026
بازدید هفته : 1464
بازدید ماه : 1436
بازدید کل : 219293
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


RSS

Powered By
loxblog.Com